طاها طاها ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

من و پسرم

طاها کوچولو

بنام حق   سلااااااااااااااام گل پسری این پست فقط یه سری عکسه.   وقتی سرحالی و هنوز اسباب بازیها تکراری نشدن          بقیه در ادامه مطلب   غر زدنهات که دوباره شروع شده مامانی یعنی متنفری که بخوابونیمت فقط زیر بغلت رو بگیریم و بدویی دنبال توپ       بعد خواب و بازی با ظرف غذات     دالی         عاشق چرخ ماشین و قطار و هرچی چرخ داره هستی و کلید               ...
20 اسفند 1391

اولین تنهایی

سلام پسرگلم دیروز بعد از ٧ ماه مامان تنهات گذاشت.البته بابا و مامانی و بابایی بودن و بخوبی ازت نگهداری کردن. دستشون درد نکنه بخصوص بابا که خیلی زحمت کشید. چون همش بغل بابا بودی انگار. مامانی که عصر اومدن دنبالم میگفت میخوام این طاها رو قلمه کنم تا چند تا دیگه تولید شه از بس شیطونی کرده بودی. وقتی هم مامان بغلت کرد خودتو لوس کردی تو بغلم و خواب رفتی. ولی بابا خیلی راضی بود وگفت بعد از عید برا کلاس زبانم ازت نگهداری میکنه. منم دلم آرومه. خدا رو شکر ...
19 اسفند 1391

این روزها

بنام حق سلام قند عسلم این روزها هوا دوباره سرد شده و بارون زیاد شروع به باریدن کرده که درختها که بخاطر بهار زودرس امسال به شکوفه رفتن با سرما مواجهه شدن. دیروز کلا بارونی بود امروز هم هنوز ابریه. امیدوارم هوا خوب باشه تا بتونم بیرونت ببرم. بوی سمنوی همسایه(اشرف خانم) که از دیشب به بار گذاشتن همه جا پیچیده و آدم با این بو و دیدن سبزی درختها و شکوفه ها مست و از خود بیخود میشه. اشرف خانم هر سال نزدیکهای عید سمنو پزون داره که تقریبا سه روز طول میکشه و همه میان خونشون و هم میزنن و حاجت میگیرن. امسال با هم میریم                    &nb...
17 اسفند 1391

مسافرت

بنام حق   سلام گل پسرم     طاهای عزیزم چند وقتیست که وبت به روز نشده که بدلیل مسافرت و خانه تکانی و...بوده. دو هفته پیش با بابا و بابایی رفتیم تهران عروسی پسر خاله من که پسر عمو بابا هم هست که با یک دختر خانم دوست داشتنی رشتی ازدواج کرد. مراسم خوبی بود ولی تو اصلا نموندی. دو ساعت اول با بابا بودی که مجبورش کرده بودی برین خونه عمو بقیه اش هم با من در خانه عمو. در واقع من فقط یه ساعت تو مراسم بودم. همون یه ربعی هم که تو مراسم بودی بخاطر بوی ادکلن تمام کف دو تا پات پر دونه شد. بعد از تهران با بابایی رفتیم اردکان چون هم وقت دکتر داشتی هم درمانگاه هم خانه تکانی مامانی که چون ساییدگی مچ پا و دیسک کمر گرفته ر...
16 اسفند 1391

دندون

سلام گل پسری   بعد از چند روز بیقراری که هم خودت خیلی اذیت شدی و هم منو از پا درآوردی بخصوص دیروز و دیشب، آآآآآآآآآآآآخرش دومین دندون کوچولوی نازت دراومد و امروز دوباره همون طاهای ناناز من شدی. تازه دو روزه دست دستی هم یاد گرفتی و تا من دست دستی میخونم او دستهای کوچولوی تپلیت رو بهم میزنی و دست میزنی. مامان فدایت.
16 اسفند 1391

7ماهگی

چکاپ ٧ ماهگیت گلم     وزن              ١٠کیلو و ٦٠٠ گرم   قد                ٧١ سانتی متر   دور سر           ٤٧ سانتی متر
14 اسفند 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و پسرم می باشد